آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

شکر گزاری تولد بانو

شكركزاري تولد بانو چه شب زيبايي بود آن شب كه همه به پاس شكرگزاري از خدواند متعال دور هم جمع شديم تا سجده بر زمين بگذاريم و خدا را شاكر باشيم بابت اين نعمت الهي تو يك نعمت بزرگ هستي كه خدا به كل خانواده بخشيده است .   مامان بزرگ و خاله هم از مشهد آمدند اما بابابزرگ چون هفته قبلش آمده بود نتوانست در مراسم تولدت شركت كند اما دلش پيش ما بود .     دختر عزيزم يكسال از آمدنت گذشت و تو هر روز از روز قبل خانم تر و شير ين تر مي شوي زندگي بدون تو ديگر يهچ معنايي ندارد دختر نازنين مامان كاش بداني كه خيلي دوستت دارم و آسمان دلم بي حضورت بي رنگ و بي ستاره است .     ...
14 ارديبهشت 1390

شکر گزاری تولد بانو

شكركزاري تولد بانو چه شب زيبايي بود آن شب كه همه به پاس شكرگزاري از خدواند متعال دور هم جمع شديم تا سجده بر زمين بگذاريم و خدا را شاكر باشيم بابت اين نعمت الهي تو يك نعمت بزرگ هستي كه خدا به كل خانواده بخشيده است . مامان بزرگ و خاله هم از مشهد آمدند اما بابابزرگ چون هفته قبلش آمده بود نتوانست در مراسم تولدت شركت كند اما دلش پيش ما بود . دختر عزيزم يكسال از آمدنت گذشت و تو هر روز از روز قبل خانم تر و شير ين تر مي شوي زندگي بدون تو ديگر يهچ معنايي ندارد دختر نازنين مامان كاش بداني كه خيلي دوستت دارم و آسمان دلم بي حضورت بي رنگ و بي ستاره است . ...
14 ارديبهشت 1390

شکر گزاری تولد بانو

شكركزاري تولد بانو چه شب زيبايي بود آن شب كه همه به پاس شكرگزاري از خدواند متعال دور هم جمع شديم تا سجده بر زمين بگذاريم و خدا را شاكر باشيم بابت اين نعمت الهي تو يك نعمت بزرگ هستي كه خدا به كل خانواده بخشيده است . مامان بزرگ و خاله هم از مشهد آمدند اما بابابزرگ چون هفته قبلش آمده بود نتوانست در مراسم تولدت شركت كند اما دلش پيش ما بود . دختر عزيزم يكسال از آمدنت گذشت و تو هر روز از روز قبل خانم تر و شير ين تر مي شوي زندگي بدون تو ديگر يهچ معنايي ندارد دختر نازنين مامان كاش بداني كه خيلي دوستت دارم و آسمان دلم بي حضورت بي رنگ و بي ستاره است . ...
14 ارديبهشت 1390

سفر مشهد

 سفر مشهد ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹ من و تو و بابا حمید رضا سه تایی رفتیم پابوس امام رضا و دیدن مامان بزرگ مشهدی و محمدجون و خاله ویدا .   البته تو وقتی دو ماه توی شکم مامان هم بودی رفته بودی مشهد ولی این بار خودت توی این دنیا کنار مامان و بابات آمدی که یک مزه دیگه ای داشت .   چند شب که خونه مامان بزرگ مشهدیت بودیم خیلی گریه کردی حقیقتش کلاْ تا آخرهای ماه ۷ تو خیلی گریه می کردی     ...
14 ارديبهشت 1390

سفر مشهد

سفر مشهد ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹ من و تو و بابا حمید رضا سه تایی رفتیم پابوس امام رضا و دیدن مامان بزرگ مشهدی و محمدجون و خاله ویدا . البته تو وقتی دو ماه توی شکم مامان هم بودی رفته بودی مشهد ولی این بار خودت توی این دنیا کنار مامان و بابات آمدی که یک مزه دیگه ای داشت . چند شب که خونه مامان بزرگ مشهدیت بودیم خیلی گریه کردی حقیقتش کلاْ تا آخرهای ماه ۷ تو خیلی گریه می کردی ...
14 ارديبهشت 1390

سفر مشهد

سفر مشهد ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹ من و تو و بابا حمید رضا سه تایی رفتیم پابوس امام رضا و دیدن مامان بزرگ مشهدی و محمدجون و خاله ویدا . البته تو وقتی دو ماه توی شکم مامان هم بودی رفته بودی مشهد ولی این بار خودت توی این دنیا کنار مامان و بابات آمدی که یک مزه دیگه ای داشت . چند شب که خونه مامان بزرگ مشهدیت بودیم خیلی گریه کردی حقیقتش کلاْ تا آخرهای ماه ۷ تو خیلی گریه می کردی ...
14 ارديبهشت 1390