شکر گزاری تولد بانو
شكركزاري تولد بانو چه شب زيبايي بود آن شب كه همه به پاس شكرگزاري از خدواند متعال دور هم جمع شديم تا سجده بر زمين بگذاريم و خدا را شاكر باشيم بابت اين نعمت الهي تو يك نعمت بزرگ هستي كه خدا به كل خانواده بخشيده است . مامان بزرگ و خاله هم از مشهد آمدند اما بابابزرگ چون هفته قبلش آمده بود نتوانست در مراسم تولدت شركت كند اما دلش پيش ما بود . دختر عزيزم يكسال از آمدنت گذشت و تو هر روز از روز قبل خانم تر و شير ين تر مي شوي زندگي بدون تو ديگر يهچ معنايي ندارد دختر نازنين مامان كاش بداني كه خيلي دوستت دارم و آسمان دلم بي حضورت بي رنگ و بي ستاره است . ...
خوش آمدید
شکر گزاری تولد بانو
شكركزاري تولد بانو چه شب زيبايي بود آن شب كه همه به پاس شكرگزاري از خدواند متعال دور هم جمع شديم تا سجده بر زمين بگذاريم و خدا را شاكر باشيم بابت اين نعمت الهي تو يك نعمت بزرگ هستي كه خدا به كل خانواده بخشيده است . مامان بزرگ و خاله هم از مشهد آمدند اما بابابزرگ چون هفته قبلش آمده بود نتوانست در مراسم تولدت شركت كند اما دلش پيش ما بود . دختر عزيزم يكسال از آمدنت گذشت و تو هر روز از روز قبل خانم تر و شير ين تر مي شوي زندگي بدون تو ديگر يهچ معنايي ندارد دختر نازنين مامان كاش بداني كه خيلي دوستت دارم و آسمان دلم بي حضورت بي رنگ و بي ستاره است . ...
نویسنده :
مامان ندا
18:25
خوش آمدید
شکر گزاری تولد بانو
شكركزاري تولد بانو چه شب زيبايي بود آن شب كه همه به پاس شكرگزاري از خدواند متعال دور هم جمع شديم تا سجده بر زمين بگذاريم و خدا را شاكر باشيم بابت اين نعمت الهي تو يك نعمت بزرگ هستي كه خدا به كل خانواده بخشيده است . مامان بزرگ و خاله هم از مشهد آمدند اما بابابزرگ چون هفته قبلش آمده بود نتوانست در مراسم تولدت شركت كند اما دلش پيش ما بود . دختر عزيزم يكسال از آمدنت گذشت و تو هر روز از روز قبل خانم تر و شير ين تر مي شوي زندگي بدون تو ديگر يهچ معنايي ندارد دختر نازنين مامان كاش بداني كه خيلي دوستت دارم و آسمان دلم بي حضورت بي رنگ و بي ستاره است . ...
نویسنده :
مامان ندا
18:25
سفر مشهد
سفر مشهد ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹ من و تو و بابا حمید رضا سه تایی رفتیم پابوس امام رضا و دیدن مامان بزرگ مشهدی و محمدجون و خاله ویدا . البته تو وقتی دو ماه توی شکم مامان هم بودی رفته بودی مشهد ولی این بار خودت توی این دنیا کنار مامان و بابات آمدی که یک مزه دیگه ای داشت . چند شب که خونه مامان بزرگ مشهدیت بودیم خیلی گریه کردی حقیقتش کلاْ تا آخرهای ماه ۷ تو خیلی گریه می کردی ...
سفر مشهد
سفر مشهد ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹ من و تو و بابا حمید رضا سه تایی رفتیم پابوس امام رضا و دیدن مامان بزرگ مشهدی و محمدجون و خاله ویدا . البته تو وقتی دو ماه توی شکم مامان هم بودی رفته بودی مشهد ولی این بار خودت توی این دنیا کنار مامان و بابات آمدی که یک مزه دیگه ای داشت . چند شب که خونه مامان بزرگ مشهدیت بودیم خیلی گریه کردی حقیقتش کلاْ تا آخرهای ماه ۷ تو خیلی گریه می کردی ...
نویسنده :
مامان ندا
18:24
سفر مشهد
سفر مشهد ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹ من و تو و بابا حمید رضا سه تایی رفتیم پابوس امام رضا و دیدن مامان بزرگ مشهدی و محمدجون و خاله ویدا . البته تو وقتی دو ماه توی شکم مامان هم بودی رفته بودی مشهد ولی این بار خودت توی این دنیا کنار مامان و بابات آمدی که یک مزه دیگه ای داشت . چند شب که خونه مامان بزرگ مشهدیت بودیم خیلی گریه کردی حقیقتش کلاْ تا آخرهای ماه ۷ تو خیلی گریه می کردی ...
نویسنده :
مامان ندا
18:24