آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 15 روز سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

اولين دندان پر كردن و عصب كشي

باور كردني نبود اون روزي كه دخمل را بردم دندانپزشكي من و  خانم دكتر از تعجب شاخ درآورده بوديم از خانمي آدرينا اما من مطمئن بودم كه بعد توي خونه آدرينا داستانهاي خودش را داره اما همين كه جلوي مردم و خانم دكتر آبرو داري كرد دمش گرم آفرين و صد آفرين ....   خلاصه هرچقدر بيرون در نشستيم ديديم انگار كار آدرينا تمام شدني نيست رفتم داخل و يك سر و گوشي آب دادم ديدم عينه فرشته هاي كوچولو روي يونيت خوابيده بود  نگو خانم دكتر ديده بود كه اين دختر ما زيادي خانمه يك دانه هم براش عصب كشي كرده بود .....   آفرين مامان قشنگم ...
7 تير 1394

تولد 5 سالگي

دختر عزيزم تولدت مبار ك باورم نميشه كه حالا 5 سالگي ات هم تمام شد و د ر 26 فروردين 1394 وارد 6 سالگي شده اي    امسال به خاطر تولد تود و به مناسبت تولدت سه تايي رفتيم كيش  و بسيار بسيار خوش گذشت  پنج شنبه هم برات تولد مي گيرم ولي خودموني  تولدت مبارك آدرينا جون ...
1 ارديبهشت 1394

بازگشت به كار مامان بعد از يك سال

حالا اين روزها اينقدر خانم شدي كه باوركردني نيست .دلم نميخواد كه تنهات بزارم و برم سركار اما اما چاره اي نيست بايد بتونيم از پس هزينه هاي سخت اين روزها بر آييم و بتونيم به غير از مسائل عاطفي و احساسي مسائل مادي و مالي را نيز برات تامين كنيم . حالا مشكل اصلي ژيمناستيك شماست كه خيلي توش خوب شدي و ماشاءالله پيشرفت عالي داشتي و بايد اونو دامه بدي و از طرف ديگر بايد بريا مهد كودك چون مامان بزرگ مهربونت خيلي براش سخته كه ازت نگهداري كنه . حالا از امروز 1 آذر راهي مهدكودك شدي فقط شيفت ظهر و حدودا 12 روزه است كه من هم سركارهستم . دوستت دارم يكدنيا دختر نازم 
1 آذر 1393

شمال مهر 93

                  آدرینا به همراه خاله زهره و عمه شقایق مهر 94 - جاده هراز        آدرینا و مامان باباش    آدرینا  و  بابابزرگ عزیزش (بابا اسی )       ...
13 آبان 1393