آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 30 روز سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

رفتارهاي جدید سال 92

1392/1/21 10:08
نویسنده : مامان ندا
387 بازدید
اشتراک گذاری

خيلي خيلي خيلي خيلي دوست دارم عزيز دل مامان تو تكه اي از وجودم هستي .......

حالا اين روزها بعد از اينكه كلي استرس داشتم كه بعد از رفتن من سر كار مامان

اشرف را اذيت كني كاملاً برعكس شده  و  داري من را اذيت مي كني بالا آمدن توي كارت نيست به هيچ وجه نمي دانم بايد چي كار كنم اين نوع زندگي خيلي توي رفتار تو تاثير گذاشته به قول بابا حميدت ما كه پدربزرگ و مادربزرگي نداشتيم كه خيلي بهمون محبت كنيم هميشه آرزومون بود خونشون بمونيم شب پيششان بمانيم و خلاصه خيلي چيزهاي ديگه حالا تو كه بهترين مامان و بابابزرگ و عمو و عمه و خاله و زنعموي دنيا را داري صددرصد مشخصه كه وضعيت به چه صورتي است وقتي پاييني به هيچ وجه نه از دعوا خبريه نه از چيز ديگه اما وقتي پيش من و بابا حميد هستي ما پدر مادرت هستيم و به تربيتت خيلي خيلي اهميت مي دهيم به همين دليل كارهاي اشتباهت با برخورد ما روبرو مي شه كه اين براي تو كه نازپرورده و از هر دو طرف نوه اول و مهد توجه هستي زياد جالب نيست .

 قلب

حالا ديگه بايد مشاوره كنم كه چه كنم چون اگر نيايي بالا من ديوانه مي شم از غم دوريت اگر بيايي هم كه حداقل يك ساعت بدون توقف گريه و گريه و گريه ..............

قلب

خدا مي دانه توي اين سه سال كه حالا تا چند روزه ديگه يعني 26 فروردين 1392 تمام مي شود و وارد چهار سالگي مي شود خيلي خيلي اذيت شدم و مهم ترين دلايلش هم اين است كه من شاغلم ، كار بيرون خانه مسئوليتهاي مختلف كلاسهاي زبان و .... همخانه بودن با عمه و مامان بزرگ و .. باعث شده كه من كلي پير شوم به اين خاطر كه من مادر حساسي هستم و طاقت دوري از تو را حتي زماني كه بيرون هستم ندارد چه برسد به اينكه خانه باشي و فقط صدات را از پايين بشنوم اين شد كه باج دادن ها شروع شد خريد چيزهاي مختلف براي اينكه تو را ببرم بالا قهر كردن مامان شائيلين شدن حالا انگار ديگه هيج كدام از اينها هم جواب نميده  و تو كاملا با داستان روبرو شدي خوب من هم بودم دلم نمي خواست بيام بالا وقتي تمام كابينت ظرفها خالي مي شه و كسي به تو چيزي نمي گويد كشوهاي لباس خالي مي شود باز هم همان طور....

حالا فقط از خدا كمك مي خوام ديروز با اون خستگي نيم ساعت هم توي كوچه ها اسير شديم كه دلم نمي خواد داستانش را تعريف كنم .

 

كاش از همان ابتدا دور از خانواده درجه يكمان باشيم تا با اين همه مشكلات جور و واجور روبرو نشيم .

 

كاش بچه ها هم ما را درك مي كردند اما افسوس افسوس افسوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عاطفه مامان الای
11 اردیبهشت 92 12:25
مامان گل روز زن ومادر بر شما مبارک... الی جونم بوس بوس