دیرخوابیدنهای شبانه
حالا دو هفته ای هست که شبها خیلی خیلی دیر می خوابی قبلاً اصلاً اینطوری نبودی و خیلی خوب و به موقع می خوابیدی فقط گاهی ششبها اذیت می کردی و دیر می خوابیدی .
اما ای وای ای وای ای وای که چند وقتی پدر من و بابا حمیدرضا را درآوری خداییش خودت تا فردا ظهر ساعت 12 می خوابی و با ناز و نوازش بیداری میشی اما منه بیچاره همراه بابا حمید آواره فردا سر کار چرت می زنیم آخه جیگر چرا ساعت دو نصف شب بعد از دیدن هزار باره فیتله با اون صدای قشنگ با اون حرف زدن زیبات می ایی و می گی پاشو پاشو ، هوس خوردن هویج و . . . ساعت 2 نصف شب خیلی معقول نیست .
چند شب پیش تر ها که ساعت 3 صبح داشتی توی آشپزخانه کلم بروکلی می خوردی با برنج من داشتم از خنده می مردم آخه جیگر شب که ما خودمان را می کشیم شام بخور شام بخور انگار نه انگار بعد نصف شب بعد از خوردن کلی به قول خودت منا یا می می بازهم گرسنه می شی .............