روزهای آخر سال خانه تکانی و محمد جون با آدرینا
این روزها با یک دنیا کار خانه کار بیرون کلاس زبان با یک دختر شیطون بلای ناز نازی جیگر طلا که خداییش یک بین الملله و حرف نداره اگر یک پدر مهربان و دوست داشتنی خونه ات نباشه و اینقدر کمکت نکنه داغون می شی هر روز یک کار یک روز ویترینها یک روز درب ها و پنجره ها یک روز با کمک آدرینا کابینتها و روز دیگر اتاق خواب .
این جیگر طلای مامان اینقدر نازنینه که نگو نپرس همه اش می ره و می آید می گه محمدجون بیا بازی ولی در عین شیطنت اگر یک قطره آب بریزه زمین سریع می ره از داخل کشو دستمال در می اره و پاک می کنه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی