باز هم دلتنگی
این بار هم دلتنگی و دلتنگی این بار بیشتر از دفعات قبل چون زمان ندیدنت زیاد شده ساعت ٦ عصر و من هنوز شرکتم همکار عزیزم امروز مرخصیه و من مجبور شدم از صبح زود آمدم دفتر و هنوز هم سر کارم .
از صبح چند بار تلفن زدم اما تو فقط حواست به بازی گوشی بود و جواب مامان را ندادی .
آدرینای مامان امروز صبح روز سختی بود چون تو بغل مامان بزرگ نمی رفتی و می خواستی که بغل من بمانی خیلی اذیت شدم تا توانستم ازت جدا شوم .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی