آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

قصه ما -پارت 1

1390/2/24 14:20
نویسنده : مامان ندا
469 بازدید
اشتراک گذاری

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود یک مامان و بابا بودند که البته از زمانی که مامان می خواهد قصه را شروع کنه مامان و بابا نشده بودند .

niniweblog.com

قصه از اونجا شروع شد که .....

niniweblog.com

مامان داشت زندگیش را می کرد و همه چی آروم بود تا زمانی که سربازی بابا حمید افتاد مشهد و همه چی عوض شد ........

niniweblog.com

بابا چند ماهی را خونه مامان بزرگ و بابابزرگ گذراند و توی این مدت بر حسب اتفاق یک خواسگار سمج ،‌کنه و احمق از سمت عمه جان مامانی اومدند خواسگاری و این باعث شد بابایی فکر کنه که مامان شاید قصد ازدواج داشته باشه به همین دلیل با اینکه سرباز بود به خودش اجازه داد و از مامان خواسگاری کرد.

niniweblog.com

 

ادامه در پارت ٢

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)